عکس های 20-21 ماهگی
تشریف بیارید ادامه مطلب
اینجا سال تحویله و کنار سفره هفت سینی که خونه مامان صدری چیده بودیم
شنتیا و سلاله کنار سفره هفت سین
شنتیا و بابا جونش در سال جدید
این جا شماله . همون جاییه که گفتم همش میرفتی توی کوچه بازی کنی.
الان هم توپت رو گرفتی دستت رو داری میری سمت در
الان هم که وسط خیابون داری توپ بازی می کنی
ایت یه بار دیگه است که داری میری سمت در
اگه از تمام این صحنه ها عکس می گرفتم احتمالا 40 -50 تا عکس این مدلی داشتی
یه روز سرد کنار دریا
بوس
بپر بغل مامان
یه عکس هنری توسط بابا جون
اینجا می خواستی دوربین رو از من بگیر و خودت عکس بندازی
الان داری با گریه میگی من
اینجا یه استراحت گاهه بین راه تهران به یزد
یه عالمه آلاچیق داشت و تو بهشون می گفتی "حانه" یعنی خانه
این جا هم موزه آب یزد هست
بردیمت استخر توپ، اولش می ترسیدی ولی بعدش هر کار می کردیم نمی تونستیم بیاریمت بیرون.
رفته بودی اون تو و همه توپ ها رو صاحب شده بودی . بقیه بچه ها که با توپ ها بازی می کردن رو دعوا می کردی . حتی یه بار یه توپ برداشتی زدی توی سر این پسره که توی عکسه
اینجا هم کوه ریگ توی یزده
حسابی بهت خوش گذشت . با خاک ها بازی می کردی و ذوق می کردی. دست و پاهات روزیر شن قایم می کردی بعد می گفتی "اوووو؟" یعنی کو؟
الان هم بعد از گذشت یک ماه هنوز فراموشش نکردی و هر از گاهی میای با اشاره برام تعریف می کنی که پاهات رو زیر خاک قایم کردی . الهی قربونت بشم که انقدر با اشاره خوب حرفات رو بهمش می فهمونی
اینم یه کوچه باریک توی یزد (کوچه ورودی باغ صدری تفت)
لالا
توی بغل بابا جونت خواب رفتی
بپر بغل مامان
اگه گفتی این نی نی ناز کیه؟
ترنم کوچولوی ناز نازی دختر عموم مجید
دیدی چقدر نازه