دست زدن
قبلا گفته بودم که داری تند تند کارای جدید و بامزه یاد می گیری
دو شب قبل که مامان فرزانه و بابا مسعود خاله ها خونمون بودن تو نشسته بودی روی زمین و داشتی با خاله ها بازی می کردی که یهو از تلوزیون صدای آهنگ پخش شد و تو شروع کردی به دست زدن .
خیلی خیلی برام جالب بود که یهویی این کار رو یاد گرفتی چون تا چند روز قبل وقتی که من دستات رو می گرفتم که بخوام بهت دست زدن یاد بدم تو محکم دستات رو مشت می کردی
بعدش هم بابا مسعود تو رو به حالت ایستاده گذاشتن روی مبل تو هم تنهایی واستادی و خودت رو محکم گرفتی بعد هم یکه برات دست زدیم و آواز خوندیم برامون رقصیدی و نانای کردی و دست زدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی