سيد شنتياسيد شنتيا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

شنتيا كوچولو عشق مامان نفس بابا

حال و هوای این روزای من

1392/2/18 0:51
399 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی 

این روزا خیلی شیطون شدی و اصلا یه دقیقه یه جا بند نمیشی . دائما در حال اینور و اونور رفتن و بالا رفتن از چیزای مختلفی. حسابی هم کنجکاوی و می خوای از همه چیز سر در بیاری ، خوب منم بهت حق میدم که بخوای همه چیز رو بشناسی و دنیا رو کاوش کنی.

 

بقیه اش رو بیا توی ادامه مطلب بخون

 

 

 

الان که دارم برات می نویسم ساعت 12 شبه و تو یک ساعته که خوابیدی یه خواب خوشکل و آروم. البته این رو هم بگم که حدوداً دو ساعت طول کشید تا تونستم بخوابونمت آخه حتی زمانی هم که خوابی داری کنجکاوی می کنی و می خوای راه بری !!!؟؟؟ آخه هر موقع که می چرخی و دمر می خوابی نمی دونم چی میشه که وسط خواب یهو پا میشی و می شینی و همین باعث میشه که بیدار بشی.((((بفرما دیدی راست میگم همین الان یک دفعه صدات رو شنیدم اومدم دیدم نشستی داری نیگاه می کنی به اطراف . با زحمت خوابوندمت دوباره))))  این رو هم باید اضافه کنم که از الان تا صبح کار مامان همینه که هر نیم ساعت از خواب بیدار بشه و گل پسر رو بخوابونه نخیر هیچ اغراقی نکردم دقیقا سر نیم ساعت بیدار میشی

 

خوب از شیطونی هات بگذریم و بریم سر شیرینی هات (((شیطونی هات هم شیرینه عشقم)))

چند روزه با هم کلاغ پر پر پر بازی می کنیم ، هنوز درست یاد نگرفتی ولی انگشت اشارت رو می ذاری رو زمین و دستت رو تکون میدی . یه موقع هایی هم دست من رو می گیری و می بری بالا بعد هم قبل از این که وقت دست زدن بشه و شنتیا که پر نداره تو شروع می کنی به دست زدن (((الهی قربون اون خنده ی شیرین و چشمای شیطونت بشم)))

از دیروز هم شروع کردیم به یاد گرفتم لی لی لی لی حوضک . من کف دست تو  لی لی لی لی حوضک می خونم تو هم فقط با یه خنده ی شیرین با دقت به دستات نگاه می کنی .

وقتی دستم رو میارم جلو و بهت می گم بزن قدش محکم میزنی کف دست من

وقتی دستم رو میارم جلو و بهت می گم دست بده یا الله دستت رو میاری جلو منم دستت رو تکون می دم خیلی خوشت میاد و حسابی میخندی و ذوق می کنی .

از رقص هم که دیگه نگو ، فقط کافیه یه آهنگ کوچولو از یه جایی پخش بشه ، فرقی نمی کنه که چی باشه : آهنگ اسباب بازی هات ، آهنگ از تلوزیون از لپ تاپ یا حتی اگه بابا جون برات شعر بخونه اون موقع هست که تو باید برقصی . دو تا دستات رو میاری بالا و تکون میدی ، اگر نشسته باشی بدنت رو میبری بالا و پایین و تکون میدی . اگر روی زانو هات باشی خودت رو عقب و جلو می بری. اگر هم که توی روروئک باشی که دیگه هیچی یه رقص کامل هم پاهات رو بالا و پایین می بری هم دستات رو تکون می دی هم راه میری هم بدتن رو عقب و جلو میکنی دست مامان و بابات درد نکنه با این پسر بزرگ کردنشون چشمک

خوب بریم سراع دَدَ رفتن

تا متوجه میشی که یه نفر داره از در میره بیرون می خوای باهاش بری یه موقع ها هم که کاملا معلومه حوصلت سر رفته تا میری بغل یه نفر سریع با بقیه بای بای می کنی الهی من فدای حوصلت بشم که سر میره یکی دو روز عصر با هم رفتیم توی حیاط و کالسکه سواری کردیم تا تو هوا بخوری و حوصلت بیاد سر جاش.

یکی از کار هایی که این روزا من باید زیاد انجام بدم جمع کردن دستمال ها و دمی هایی هست که تو از توی کشو در آوردی و ریختی توی آشپزخونه

 

 

خوب برات بگم از غذا خوردنت

خیلی از غذا خوردنت راضیم . همه چیز رو خوب خوب می خوری به غیر از صبحونه

امروز برات کیک درست کردم و تو هم استقبال کردی ازش و دوست داشتی البته نزدیکای ظهر بود از فردا یه کم زود تر برات درست می کنم ببینم میشه به جای صبحونه بهت بدم یا نه

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

امیررضا
31 اردیبهشت 92 0:49
سلام خدا این جیگرو برا خانوادش حفظ کنه خیلی نازه ... با نهایت عشق