سيد شنتياسيد شنتيا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

شنتيا كوچولو عشق مامان نفس بابا

جشن تولد شنتیا

1392/5/6 14:40
2,008 بازدید
اشتراک گذاری

همیشه وقتی می رفتم تولد یه بچه یک ساله با خودم می گفتم من برای بچم تولد یکسالگی نمی گیرم ، آخه طفلکیا خیلی اذیت میشن تا همین دو سه روز قبل از تولد هم همین رو می گفتم ولی وقتی روز تولدت نزدیک شد نظرم عوض شد. خیلی دلم خواست برات تولد بگیرم . 

روز سه شنبه 25 تیر یعنی دو روز قبل از تولدت با هم دیگه رفتیم آتلیه و با یه کیک بزرگ و خوشکل ازت یه عالمه عکس های خوشکل گرفتیم .

اینم کیکت

کیک تولد

عکس های آتلیه رو بعدا برات میذارم چون هنوز آماده نشده

بعد از آتلیه هم رفتیم خونه خاله افخم و اونجا کیک رو با هم دیگه خوردیم

البته خواستیم برات یه تولد کوچولو هم بگیریم ولی نمی دونم چرا تو از کیکت ترسیدی شروع کردی به گریه کردن. حتی نتونستم ازت یه عکس بگیرم. آخه بچه جون مگه کیک هم ترس داره؟؟؟

 

دو روز بعد یعنی 27 تیر رسید . سالگرد بهترین روز زندگی من . سالروز تولدت گل من و بابا 

برای افطار مهمون داشتیم. من برای اینکه توی روز تولدت تو رو خیلی اذیت نکنم خیلی خیلی مهمونی رو ساده برگزار کردم .

روز قبل برات یه کیک درست کردم کیکه قرار بود این شکلی بشه 

کیک تولد

ولی نشده و این شکلی شد خودش از عکسش بهتر بود ولی خوب در کل بد نبود

کیک تولد

این کیک حاصل 13 ساعت تلاش و زحمت مامانه . تقدیم به گل پسرم برای اولین سال تولدش.

خیلی کار سختی بود و دیگه تکرارش نمی کنم 

شب شد و مهمونا اومدن 

لیست مهمون ها

باباجونی_مامان جونی_ بابا مسعود_مامان فرزانه_عمو یاسر و خاله زهره و هانیه_عمو صابر و خاله سعیده و سلاله کوچولو_ دایی مجتبی_خاله فاطمه_خاله عارفه_ دایی مسعود_ یوسف پسر دایی مسعود_ خاله افخم_ محمد آقا_متین _فاطمه_ امین و همسرش طناز_ عمو مجید و علی_ عمو محمد و زن عمو فاطمه و یوسف و سپهر و یاسمن کوچولو _ عمه مژده و علی آقا و شکیبا و ستایش _ عمه مژگان و مهتاب و پارسا.

جای مامان بزرگ (مامان بی بی عصمت) و جای مامان بزرگ(مامان پروین) و بابابزرگ(بابا حسین ) و خاله پروانه و زهرا و دایی مصطفی و دایی رضا و خانوادشون و دایی مهدی و خانوادشون , زن عمو ویدا و آقا مجتبی هم خیلی خیلی خالی بود . انشاالله سال های بعد بتونن به تولد گل پسرم تشریف بیارن

وقتی زمان جشن تولد و کیک بریدن رسید تو حسابی خسته و خواب آلود شده بودی و باز هم از کیکت ترسیدی . من هم برای اینکه تو رو زیاد اذیت نکنم فقط دو تا  عکس ازت گرفتم و تو رو بردم خوابوندم . الهی فدات بشم اینقدر خسته بودی که توی اون همه سر و صدا خوابت برد . حتی موقع باز کردن کادو ها هم نبودی.

تولد

تولد

این هم کادو های تولد شنتیا . دست همه درد نکنه به خاطر کادو های خیلی خوب و زیبا

کادو

 

تولدت مبارک پسرم 

اگه بهم قول بدی که 120 بشی روز تولدت برات یه کیک 120 طبقه درست می کنم . قول میدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله پروانه
30 تیر 92 9:58
تولدت مبارک عزیزم قربون اون چشمهای خواب آلودت انشاا...که 120 ساله بشی
saba
5 مرداد 92 19:31
تولدت مبارک عزیزممممممم