سيد شنتياسيد شنتيا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

شنتيا كوچولو عشق مامان نفس بابا

پسرم 15 ماهه شد

1392/8/1 12:30
401 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نینی شیطون بلای من 

هر روز که می گذره داری شیطون تر میشی جیگرم . هر روز کار های جدید یاد می گیری با کارات دلم رو می بری . 

س

یاد گرفتی با بابات فوتبال بازی می کنی . خیلی قشنگ دنبال توپ میدوی و توپ رو شوت می کنی بعدش میگی "دررررربوووزززه" یعنی توی دروازه اینو بابات یادت داده . دائما دو تایی دارید دور خونه با توپ میدوید و میگید توی دروازه.  

16 مهر روز جهانی کودک بود، من هم برای کودک کوچولوم یه کیک درست کردم و یه مهمونی کوچولو گرفتیم و دور هم بهمون حسابی خوش گذشت 

کیک

اینم مهمونامون 

روز کودک

روز کودک

روز کودک

روز کودک

همه عروسک ها و اسباب بازی هات اومده بودن مهمونی. خاله ها و مامان جونی و باباجونی و بابا مسعود و عمو صابر و خاله سعیده و سلاله کوچولو و خاله ها هم تشریف آورده بودن.

حسابی بازی کردیم و بهمون خوش گذشت 

ظ

الهی بمیرم برات یه چند روزی مریض شدی و حسابی لاغر شدی . ماه قبل که بردمت برای قد و وزن 10.700 بود وزنت ولی این ماه که بردمت به جای این که وزنت بیشتر شده باشه 100 گرم هم کم کرده بودی و شده بودی 10.600

توی این چند روز هیچی غذا نخوردی فقط یه بار به زور بهت غذا دادم که بعدش همه رو بالا آوردی 

خدا رو شکر که مشکل خاصی نبود و زود خوب شدی .انشالله همیشه سلامت باشی

ظ

این ماه چون تولد بابا جونت بود و تولدش رو شب قبل از ماهگرد تولد تو گرفتیم من دیگه برای تو کیک درست نکردم 

این کیک و بابا جون 

کیک

ظ

بدون شرح

شنتیا

شنتیا

شنتیا

شنتیا

شنتیا

شنتیا

ظ

بریم دَدَ

شنتیا

شنتیا

شنتیا

ظ

دختر من 

شنتیا

ظ

هر از گاهی که توی خونه حوصله ات سر میره و از اسباب بازی هات خسته میشه میای توی آشپزخونه و من بهت یخ میدم و تو هم حسابی باهاش سر گرم میشه. یخ دائما از دستت فرار می کنه و تو تمام سعی خودت رو می کنی تا بگیریش وقتی هم که دیگه نمی تونی بگیریش می خوریش اینطوری

شنتیا

ظ

پسرم داره مطالعه میکنه

شنتیا

شنتیا

شنتیا

ظ

شنتیا و باباش

شنتیا باباش رو بوس می کنه

شنتیا

شنتیا و بابا جونش دارن میرن عروسی

شنتیا

آهان یه چیزی یادم اومد از نمک بازی هات 

میری روی شونه بابا جون میشینی و پیتیکو پیتیکو می کنی و بابا جون دور اتاق رو میدون هر موقع که می ایستن برای استراحت تو از همون بالا یه بوس آبدارش می کنی تا دو باره راه بیافتن 

ظ

پات رو می کنی توی یه لنگه از دمپایی من یا بابات و دور خونه رو راه میری . یه موقع هایی گوشی تلفن رو هم می گیری دستت و بلند بلند صحبت می کنی و راه میری

شنتیا

ظ

دالی

دالی

دالی

ظ

حساب این فیل رو دوست داری و باهاش بازی می کنی سوارش میشی و پیتیکو پیتیکو می کنی و هر از گاهی هم محکم بغلش می کنی و بوسش می کنی 

یه موقع هایی هم از پشت سر هولش میدی

شنتیا

شنتیا

ظ

هنوز هم میری توی بالکن و بازی می کنی ولی دیگه کم کم باید ازش خدا حافظی کنی چون دیگه داره سرد میشه و نمی تونی بری بیرون 

شنتیا

 

 

15 ماهت هم تموم شد 

15 ماه شیرین 

15 ماه دوست داشتنی 

15 ماه عشق 

15 ماهه که با خنده هات خندیدم و با گریه هات گریه کردم 

یه دنیا دوست دارم عزیزکم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

PANIZ
7 آبان 92 13:25
vaaaaaaaaaaaaaaay!un aksesh k tip ghahvey zade kheiliiiiiiiii khoshtipe,shantiaaaaaaaaaaaaaaa






ممنون عزیزن لطف داری