عکس های 5-6 ماهگی
اینجا مریضی و داری سعی می کنی بچرخی ولی حال نداری
اینجا هم خوابیدی ولی خودتو محکم گرفتی که نیافتی
اینجا هم داری آماده میشی بریم مهمونی
اینجا هم حاضر شدی داریم میریم
اینم یه خواب خوشکل
اینم یه خواب خوشکل دیگه
این جا هم پاشدی و نشستی
این آقا شنتیا با پارک بازیش
بازم یه خواب خوشکل
این تلفن رو مامان فرزانه برات خریده که هر موقع میری خونشون باهاش بازی کنی
اینجا هم روی سر دایی مجتبی نشستی
اینجا داشتی پاهاتو می خوردی که من دیر رسیدم نتونستم عکسش رو بگیرم
اینم همون تلفنه
اینجا هم با یه ابتکار از بابا از سایه ات عکس گرفتیم
این تاب رو هم مامان فرزانه برات خریده
این خرید های مامان فرزانه یه داستان داره که باید اینجا برات تعریف کنم. تو از انواع تلفن خوشت میاد مامانی هم ذوق می کنه یه بار که خیلی سرگرم تلفن بازی بودی تصمیم گرفت برات تلفن بخره.
خاله فاطمه همیشه تو رو روی دستاش تاب میده و تو ذوق می کنی یه بار که داشتی وسط تاب بازی قهقهه میزدی مامانی گفت میرم زودی برات یه تاب می خرم.
تازه یه بارم که داشتی دستات رو می کوبیدی روی زمین و پای خودت مامانی به خاله گفت برو واسه بچم تبل بخر
خوب تو یکی یدونه ای دیگه همه دوست دارن عزیزکم
اینجا هم در حین تاب بازی خوابت برده بود
شازده کوچولوی من روی اوپن خوابیده
پاهات و در بیار ازدهنت نی نی مامان
این اولین لباسیه که بعد از به دنیا اومدنت توی بیمارستان تنت کرده بودی . اینجا به زور تنت کردم
اینم اولین غذا خوردنت
این اولین غذاته . فرنی : آرد برنج و شکر همین
اینم اولین سوپته : هویج و سیب زمینی و برنج و جعفری
اینم تولد نیم سالگیت