عکس های 6-7 ماهگی
بقیه عکس ها توی ادامه مطلب
شنتیا خان
خواب خوشمل
عادت داری همیشه وقتی دارم ازت فیلم و عکس می گیرم سریع می پری بند دوربین رو می گیری
درسته که زمستونه ولی انقدر هوا گرمه که می تونی با این تیپ تابستونی ناناز بری بیرون
این آقا ماهانه دوست آقا شنتیا، پسر خاله فرشته دوست مامان
خیلی احساس بزرگی می کنی ها
ماهان کوچولو
الهی فدات شم که انقدر ذوق کردی
اینم شنتیا و یاسمن کوچولو
ای واااای چرا اینجوری به دختر مردم نیگاه می کنی؟؟؟
این لباس یه لباس پر از خاطره هست آخه مادر جون یعنی مادربزرگ بابات بافته .خدا رحمتشون کنه
این لباس رو هم عمو یاسر هم عمو صابر هم بابا جونت پوشیدن حالا هم که رسیده به تو ایشالا پسرت هم می پوشه
الهی فدای چشمکت بشم
ببین بازم اصرار داری که این بند دوربین رو بگیری
بزرگترین سرگمیت همینه که بری جلوی فر و برای خودت ذوق کنی
ای جونم با این ژست خوشکلت
اینجا داریم میریم یزد (دومین مسافرتت)
این صندلی کاشین رو 1 ساعت قبل از حرکت به همت بابایی (بابا حسین) رفتیم خریدیم
این مسافرت هم داستان داشت چون دقیقا دو ساعت قبل از حرکت تصمیم گرفتین بریم سفر
توی مسافرت قبلی به یزد خر کوچولو رو با خودمون برده بودیم توی این سفر هاپو کوچولو رو بردیم
اینجا می خواستی شست پات رو بخوری ولی کفش پات بود مجبور شدی کفشت رو بخوری
گل گلک من در حال بازی
بازم خواب نانازی
مامان فرزانه همیشه بهت می گه فدای لب مثلثیت بشم
اینو می گه
الهی بمیرم برات که مریض شدی
شنتیا کوچولو اینجوری بیسکویت می خوره
آخی نینیم مریض حسابی حسابی حسابی مریضه