سيد شنتياسيد شنتيا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

شنتيا كوچولو عشق مامان نفس بابا

مروارید کوچولوهای شنتیا

1392/3/5 0:06
244 بازدید
اشتراک گذاری

هفته قبل با مامان صدری و بابایی و عمو ها رفتیم مسافرت کیش . بعدا عکس های اونجا رو برات میذارم 

روز دومی که اونجا بودیم قرار بود شب بریم سوار کشتی بشیم . کنار اسکله بودیم که خبر دادند به خاطر باد کشتی حرکت نمی کنه.

البته من خیلی خیلی خوشحال شدم، چون از یه ساعت قبل داشتم دعا می کردم کاش سوار نشیم آخه باد می اومد و من می ترسیدم تو رو سوار کشتی کنم.

همون موقع داشتم بهت آب می دادم که یهو یه صدای خوشکل شنیدم "تق تق" ، آره صدای دندون کوچولوت بود که خورد به لبه لیوان من کلی ذوق کردم . (((دندون پایین سمت چپ ))) اون شب 27 اردیبهشت 92 بود. یعنی روز تولد 10 ماهگیت .

من و بابات سریع یه ماشین گرفتیم و رفتیم برات کیک و کادو خریدیم و تو با بابایی و بقیه برگشتی هتل . همون شب همه با هم رفتیم توی کافی شاپ هتل و یه جشن کوچولو برات گرفتیم . هم برای 10 ماهگیت و هم برای دندون دار شدنت 

چند روز بعد یعنی روز اول خرداد 92 هم دومین دندونت در اومد (((دندون پایین سمت راست)))

عکس های جشنت رو توی پست های بعدی میذارم

کباب خور شدنت مبارک 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)