غذاهای امروز شنتیا
دو سه روز قبل تو رو بردیم پیش آقای دکتر. همه چیز خوب بود و تو مثل یه مرد کوچک نشستی روی تخت و هر از گاهی وقتی دکتر داشت حرف می زد تو هم صحبت می کردی و یه چیزایی می گفتی . چند باری هم به تابلو های روی دیوار اشاره کردی و گفتی این تیه؟ قد و وزنت یه کم کمتر از یه گل پسر یکساله بود ولی دکتر گفت اشکال نداره کم کم بزرگ میشی. دکتر گفت از این به بعد می تونم کمی از غذای سفره خودمون رو بهت بدم به شرطی که رژیمی بپزمش کم نمک و کم ادویه و کم روغن . بگذریم... امروز صبحانه برات فرنی با خرما درست کردم. البته قبلا هم درست کرده بودم ولی دوست نداشتی . اما اینبار فرق می کرد چون توش کمی هم دارچین ریختم که خیلی خوشمزش کرده بود . غذا رو ریختم ...
نویسنده :
يه عاشق هميشگي
0:22